نظر "اکبری به محمد"

آقا محمد

من که شمارو نمیشناسم، اما میتونم به اسم هموطن عزیزم صدات کنم

13 ماهه زندگیمو ازم گرفته

به خدایی که می پرستی، به هرکسی که قبولش دارم و داری

36 میلیون از من پول گرفت و حتی منو از تهران هم بیرون نبرد

شما چه قانع بشی یا نشی با حرف های من، این داستانی هست که من عملا تجربه کردم باهاش

بیشتر از 50تا خط خریدم و هردفعه که زنگ میزنم منو میشناسه و بلافاصله منو بلاک میکنه

به خدا قسم اگه راهی باشه تا برسم به آمریکا میکشمش، چون تمام سرمایه زندگیمو دادم بهش

آدرسشم دارم (میتونید از اینترنت تو آدرس ماهواره های یاه ست چک کنید. دقیقا آدرس رامین دلاوری و شماره موبایلش موجوده و فرکانس به اسمش ثبت شده)

پدرم خیلی گفت اینکارو نکن. اما منو خانومم باورمون نمیشد. همش میگفتیم مردم صبح تا شب دارن پول میریزن و شناسه میگیرن

اردیبهشت 95 گفت شمارو از ارمنستان میبرم و 16تومن واریز کنید و ماه رمضون نوبتتون میشه. رمضون تموم نشده بود که گفت ارمنستان سوخت. 16 واریز کنید تا از طریق عبدالهی براتون ویزا آلمان بگیرم. 16 واریز کردم و بعد چند روز گفت این عبدالهی کاره ای نیست. منو با آقای استخری تو آژانس مسافرتی (میدان ولیعصر) آشنا کرد و رفتم و صحبت کردم و سند خونه و چنتا مدارک میخواست. اما من فقط 15 تومن دیگه برام مونده بود) دیدم در توان من نیست. چند روز، صبح ساعت 5صبح میگفت زنگ بزن تا بهت بگم چیکار کنی (اما یکبارم جوابمو نداد)

یکدفعه یک پیغام داد که برید گرجستان و شخصی به نام اشکان براتون ویزای آلمان میگیره و از آلمان با قطار برید فرانسه یا بلژیک و من براتون ویزای آمریکا میگیرم (شماره اشکانو داد)

من زنگ زدم به اشکان و اشکان گفت نفری 2 میلیون بریزید به حساب مهسا اسماعیل پور تا من براتون وقت سفارت آلمان بگیرم

تا اینجا من 36 واریز کرده بودم و کلا 11 برام مونده بود

بعد از 2 هفته یک دفعه دیدیم تو شبکه نوشته کسایی که به حساب اشکان پول ریختن به این شماره 09305757559 زنگ بزنن و برن ازش شکایت کنن. اونجا بود که فهمیدم نابود شدم. از فرداش هرچی بهش زنگ زدم که چی کار کنیم، فقط میگفت برید آژانسی که من میگم و 4تومن دیگه بدید و بگید از طرف جوادی اومدم

اونجا هم رفتم و علاوه بر سند ملکی و اینبار بیمه هم میخواستن و میگفت نفری 8تومن و جوادی هم نمیشناسیم

از اون روز تا حالا هرچی زنگ زدم یا قطع کرده یا بلاک کرده یا فحش رکیک شنیدم

الان تو خونه پدرم زندگی میکنیم و آواره شدیم، پول رهن خونمونو دادیم بهش

آقا محمد شما یک کلمه از حرف های منو باور نکن، اما مثل من ساده نباش و بیشتر دقت کن، بیشتر تحقیق کن، دادسرا یه سر بزن، حساب بانکی هایی که پول ریختمو در اختیارت میذارم و برو از بانک بپرس و ببین چی میگه