نظر "همراه کارون"
دلاوری اگر ذره ای شرف دارد آنهمه پولی را که برای کثیف کردن دخترش ملیسا جمع کرده ! برای کمک به این معصومانی که قربانی طمع و زیاده طلبی ، کلاه برداران ثروت اندوز و چاقوکشان تفنگدارشده اند ! بفرستد . شاید که ؛ خدا ، با هدایت دخترش ! او را به سمت عاقبت بخیری رهنمون شود . (اشاره به بچه های سوری خارج شده از زیر آوارهای مانده ازبمباران خانه ها )
دلاوری با فکر کثیف فعلیش اگر روزی چند کیلو قرص و کپسول و چند سطل شربت آرام بخش ،، سر بکشد ! هرگز لذت دیدن یک منظره طبیعی و چهره یک سگ با محبت و حتی لبخند دخترش را هم درک و احساس نخواهد کرد - عواطفش خشک شده مثل کیسه های اشک که خشک میشود -خندهایش مثل قلقلک کردن شکم و زیر بغلش ، لمسی است -سرچشمه شعورش هم لمسی است - او عظمت را گندگی شکم و زیبایی را در سیری تله اش ، و شادی را در قلقلک کردن زیر بغل دخترش میبیند ! او ادراکش مثل کویر ،،، لوت است و خالی از حیات ! و احساسش مثل سراب ،،، خشک است و بی آب ! تمام روز و شبش نشسته در اطاقی بی فکر، مقابل دوربینیبی بی ادراک ! با جسمی خالی شده از روح خدا ! طپیده در لجنی از کباب کوبیده و گندیده - سوار بر مرکبی از امواج بی دست وبی پا و بی احساس !
دلاوری کلاهبردار ،،، نشسته بر امواج صوتی تصویری ، درک و احساس و سکون و سکوت و آرامشی ، باندازه یک متکدی کنار درب ورودی محل مسکونیش هم ندارد !
جسمی لمیده بر پول ! اما لهیده از لهیب درون - از بی همدلی و بی همزبانی حتی با ملیسا !
چون چه گویدش که از کجا و از جیب چه مردمی برایش آورده !
پاکی ...خوراک تنهایی است ..... در خلوت ساده دل ..
و ، ناپاکی... پندار و گفتار و کردار اوباشان است درآیین پست فطرتان
- ۹۶/۰۷/۲۲